خنده ام با دیگری،درمان دردم مادر است

خنده ام با دیگری،درمان دردم مادر است

مایه ی دلگرمیَم،وقتی که سردم مادر است

آنکه در هر سجده اش حتما دعایم می کند؛

با تمام آن خطاهایی که کردم مادر است

او که میبخشاید و من را نمی راند زِ خود؛

آن زمانی که خدا هم کرده طردم مادر است

دائما دلشوره ی فردای من را دارد و...

میشود دلواپسم هرجا و هردم،مادر است

او که بی این واژه ها هم خوب میفهمد فقط...

حال و احوال مرا از روی زردم،مادر است

این غزل هم مانده عاجز، نه نشد وصفش کنم...

او تمام هستیم،درمان دردم مادر است

کودک

http://uupload.ir/files/fest_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%A7%D9%89.jpg

کودک

بیتٌ لا صِبیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ؛

خانه اى که کودک در آن نباشد ، برکت ندارد.

نهج الفصاحه ص374 ، ح1096

TebyanOnline